خواب های خدا

1: دوتا مسافرت خوب میرم. 2:واسه ارشد خوب میخونم و امتحان میدم. 3:گواهی رانندگیم رو میگیرم. 4:میرم کلاس نقاشی. 5:بیشتر ورزش میکنم. 6:بیشتر میخندم. 7: کمتر غیبت میکنم. 8:کار دندونپزشکیم رو ادامه میدم. 9: آزمون تدریس بزرگسال قبول میشم. 10:به دوستام نزدیک تر میشم. 11:با کسی که دوسش دارم و دوسم داره نامزد میکنم. 12:تو کارم و درامدم پیشرفت میکنم. این لیستی بود که قبل شروع سال 93 واسه خودم نوشتم و اهداف سال جدیدم بودن و هنوزم هستن. تا الان که بیشتر از نیمه سال گذشته تونستم موردای 1, 3, 4, 8, 10 رو انجام بدم اما در مورد گزینه های دیگه کاری از پیش نبردم. امسال اولین باری بود که اهدافم رو واسه سال جدید مینوشتم و وقتی هرکدومشون انجام میشد خوشحال میشدم. دو تا مسافرت خوب داشتم که ازشون لذت بردم. من تنبل خلاصه خودمو کلی دعوا کردم و اردیبهشت امسال بعد یکسالی که از قبولیم تو آزمون آیین نامه میگذشت رفتم واسه تمرینات شهر و تو دومین امتحان قبول شدم. البته هنوز که هنوزه هیچ کارتی به دست بنده نرسیده و طبق پیگیری های انجام شده همچنان در دست چاپ میباشد.خلاصه اینکه من کارم و کردم و هدف شماره 3 رو انجام دادم. سعی کردم بیشتر از دوستام خبر بگیرم بیشتر باهاشون باشم و این خوشی یه جور قشنگی کامل شد وقتی یکی از دوستای قدیمی یه گروه تو وایبر درست کردو بچه های دوره راهنمایی رو کم کم پیدا کردو الان تو اون گروه یه کلاس دوباره شکل گرفته و دخترای شیطون قدیمی, بعد تقریبا 16سال تو یه قرار دور هم جمع شدیم و اشک شوق ریختیم. رفتم دندونپزشکی و دیگه تو عکسا لازم نیست به خاطر اون دندون زشت جلو با لب های بسته لبخند بزنم. الان که فکرشو میکنم میبینم چه احمق بودم که این همه مدت اون دندون رو تحمل کردم. دوره ویترای رو تموم کردم و چنتا کار درست کردم. تو کارم پیشرفت نداشتم اما یه سرمایه گذاری تو یه کار آزاد انجام دادم که یه کوچولو درامدم رو بالا برد. سال تموم نشده و من هنوز امیدوارم گزینه های بیشتری رو تیک بزنم اما باید اعتراف کنم که هیچ حرکتی در جهت پیشرفت زبان انگلیسی و ارشد نکردم. غیبت کردنم کمتر که نشد بیشتر هم شد (شرمنده ام) اما بیشتر تقصیر مدیرمه اگه مدیر ها نبودن غیبت ها به حداقل میرسید :| ورزش که کلا هیچی, یعنی دریغ از یه گل یا پوچ وقتی سال شروع میشد یه حس خوب داشتم که امسال سال خوبی برای ما میشه, سال اسب بود و اسب همیشه واسه من نماد عشق و خوبی بوده. اما کلمه بد یا خوب نمیتونه امسال من رو تعریف کنه. برای من سال 93 پر از غافلگیری بود. بعضیاش خوب بعضیاش بد. شروع یک کار آزاد, مرگ دایی, اسباب کشی, نامزدی داداش کوچیکه, ازدواج کسی که سالها عاشقش بودم, تغییر مدیریت محل کار و خصوصی سازی ... تا ببینیم اگر عمری باقی موند خدا چه خواب هایی برامون دیده. به امید پاییزی پر مهر و زمستونی سپید
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد